بازار فولاد و سنگ آهن بعد از چند ماه به تازگی وضعیت مناسب تری یافته است که این به ویژه در مورد فولاد صادق است. شاید در سال ۲۰۱۴ وضعیت بازار سنگ آهن نسبت به امروز که اواسط ۲۰۱۷ هستیم بدتر بود و بعضا بهای هر تن سنگ آهن برای مدت کوتاهی به زیر ۴۰ دلار در هر تن در بنادر چین سقوط کرد و صادرات از معادن بخش خصوصی و دولتی صورت نمی گرفت و صادرات تنها در قالب کنسانتره از گل گهر محدود بود.
بعد از صعود قیمت ها و رسیدن آن به محدوده ۴۰ تا ۵۰ دلار باز هم صادرات هرچند محدود از سوی بخش خصوصی و دولتی انجام می شد اما اکنون که نرخ ها به ۶۵ دلار در هر تن رسیده شاهد هستیم صادرات به کندی انجام می گیرد. این مسئله نشان دهنده این است که مولفه های بازار تغییر کرده است.
مولفه های بازار چه تغییراتی کرده است؟
ورود مجدد هندوستان به بازار رقابت صادرات سنگ آهن از سپتامبر ۲۰۱۶ (اواخر شهریور سال ۹۵) و آزاد شدن دوباره صادرات با عیار زیر ۵۸ درصد از این کشور و تداوم ممنوعیت صادرات عیار بالای ۵۸ درصد هند برای تامین نیاز داخل و همین طور تخفیفات گسترده فورتسکیو FMG استرالیا بر روی سنگ آهن ۵۶ درصد (سوپر فاین) و ۵۸ درصد (کینگز فاین) و از طرفی تخفیفات حتی تا سقف ۴۵ درصد نسبت به شاخص پلاتس که هند برای عیار زیر ۵۸ درصد در نظر گرفت تا بازار را از چنگ استرالیا در آورد از جمله تغییرات و فاکتورهای موجود در بازار است.
از طرف دیگر بعد از نشست سالیانه حزب کمونیست چین که در اوایل ماه مارس ۲۰۱۷ (نیمه اسفند ماه سال ۹۵) برگزار شد شاهدیم که معادن سنگ آهن چین که بعضا عیار ۲۷ تا ۳۰ درصد داشتند و در بحران سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ کلاً تعطیل شده بودند مجددا فعالیت خود را آغاز کردند که این مسئله تعجب همه را برانگیخت چراکه پیش بینی می شد بهره برداری از این معادن به جهت عمقی شدن آنها، صرفه اقتصادی نداشته باشد اما با تکنولوژی های جدید دسترسی به عمق ۳۵۰ تا ۴۰۰ متری مقدور شده و استخراج حتی با عیار زیر ۳۰ درصد نیز صرفه اقتصادی دارد به ویژه اینکه چین اکنون به ذخایر مگنتیتی رسیده که با صرفه تر است. بنابراین تولید داخلی چین نسبت به ۲ سال قبل افزایش یافته و درنتیجه این کشور مجدداً به بازار تولید سنگ آهن بازگشته است. هر چند که مقدار تولید آن هنوز از واردات دریایی سنگ آهن بسیار کمتر و پر هزینه تر است.
تمامی موارد ذکر شده عاملی بود که سبب شد روند قیمتی سنگ آهن و فولاد دیگر از یکدیگر تبعیت نکنند و در نتیجه رابطه قیمتی این دو، خطی نباشد و این روند در طول چند ماه گذشته بیشتر به چشم خورد و به کرات مشاهده شد نوسانات قیمت شمش فولاد با درصد کمی بر روی نوسانات قیمت سنگ آهن تاثیر داشت. به ویژه در وضعیت صعودی، افزایش هیجانی قیمت های فولاد کمتر به سنگ آهن منتقل میشود و در شرایط کاهشی، از نظر روانی تاثیر گذاشته و بهای سنگ آهن را با خود به پایین می کشد.
از این رو به منظور بدست آوردن بازار و به عبارت دیگر حفظ حضور در این بازار رقابتی، باید محصولی را صادر نماییم که نسبت به سایرین متفاوت باشد. کما اینکه خیلی تلاش شد تا بازارهای هدف صادراتی دیگری را بدست آوریم اما در این زمینه موفق نبودیم.
اگر بخواهیم بر روی صادرات عیار زیر ۵۸ درصد تمرکز کنیم با اطمینان میتوان گفت، تا پایان سال آینده میلادی صادراتمان تقریبا امکان پذیر نخواهد بود، حتی اگر دولت جریمه و عوارضی بر روی صادرات وضع نکند حداکثر تا اواخر سال ۲۰۱۸ قادر به صادرات سنگ آهن با عیار متوسط خواهیم بود.
علاوه بر این، مکانیزم دیگری نیز وجود دارد و آن ورود حجم قابل توجه آهن قراضه تولید شده در چین به بازار این کشور است. به عبارت دیگر در بین سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۵ هر سال ۵ تا ۱۰ درصد مصرف آهن قراضه در تولید فولاد چین اضافه خواهد شد به طوری که در سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۷۰ درصد از تامین نیاز تولید فولاد خام چین از طریق آهن قراضه تولید داخلی خواهد بود.
تولید چه محصولاتی در بازار کنونی مزیت صادراتی دارد؟
مطالعات فوق نشان می دهد روند بازار به گونه ای است که باید به سمت تولید محصولات بالادستی برویم تا بتوانیم به کشورهای دیگر غیر از چین صادرات داشته باشیم. برای مثال آهن اسفنجی میتواند به هند، کشورهای دیگر آسیایی یا حتی اروپایی صادر شود حتی در صورت بهبود روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس میتوان بر روی صادرات به این مناطق هم فکر کرد. یا برای چدنPig Iron بازار اروپا برای صادرات مناسب است. حتی درصورت تولید HBI یا همان Hot Bricket Iron که متاسفانه هنوز در کشور تولید نمی شود، قادر خواهیم بود جایگزین ونزوئلا در صادرات به کشورهای حاشیه خلیج فارس شویم چراکه کشورهای حاشیه خلیج فارس به شدت به این محصول تولیدی ونزوئلا وابسته هستند.
به اعتقاد من بهترین مشوقی که در این خصوص میتوان پیشنهاد داد این است که دولت کمک کند تا معادن بخش خصوصی با همکاری یکدیگر و ایجاد کنسرسیومی اقدام به تولید محصولات بالادستی نظیر کنسانتره سازی، گندله سازی و حتی آهن اسفنجی کنند چراکه در حالت عادی راه اندازی این واحدها به تنهایی برای بخش خصوصی و معادن کوچک و متوسط مقرون به صرفه نیست. در این راستا حمایت بانک ها هم مورد نیاز است.
چرا صادرات گندله توجیه اقتصادی ندارد؟
اگر بخواهیم به صورت منطقی این موضوع را بررسی کنیم خواهیم دید که صادرات گندله هم توجیه اقتصادی ندارد. هنوز نیاز داخلی به گندله حس می شود و تا اواسط سال ۲۰۱۶ واردکننده این محصول بودیم و در بعضی مواقع هنوز هم واردات انجام می دهیم هر چند که هنوز فولادسازهای داخل با حداکثر ظرفیت تولید نمی نمایند وگرنه مجبور بودیم هنوز نیز گندوله وارد کنیم. به طورکلی صرفه در صادرات محصولات بالادستی مانند آهن اسفنجی، چدن و HBI است چراکه بازار این محصولات نسبت به شمش فولاد بهتر است چون تولیدکننده های این محصولات در بازار محدود هستند چه بسا می بینیم که ایران در تولید آهن اسفنجی مقام اول را در دنیا داشته و بعد از آن هندوستان قرار دارد اما رسیدن به آهن اسفنجی که حدود ۷۰ یا ۸۰ درصد از روند تولید در زنجیره فولاد را طی کرده بسیار گران تمام می شود و هزینه بالایی دارد.
چگونه می توان رغبت فولادسازان ایرانی به خرید سنگ آهن دانه بندی جلب کرد؟
در ایران بسیاری از شرکت های بخش خصوصی از سال ها قبل به سمت تولید و صادرات محصولات بالادستی زنجیره فولاد از جمله کنسانتره حرکت کرده اند تا روند ارزآوری خود را بهبود بخشند اما متاسفانه بازار صادراتی به علت رقابت تنگاتنگ بزرگان تولید کننده سنگ آهن جهان آنچنان که انتظار می رود دلچسب نیست و ایران اخیراً جایگاه صادراتی سنگ آهن خود به چین را که قبلاً پنجمین کشور جهان بود به اوکراین واگذار کرده و بعد از استرالیا، برزیل، آفریقای جنوبی، هند و اوکراین در جایگاه ششم قرار گرفته و بعید نیست در سال ۲۰۱۸ مجدداً یک پله تنزل کرده و بعد از کانادا در مقام هفتم قرار گیرد و این بدین معنی است که دیگر صادرات سنگ آهن بخش خصوصی به صورت دانه بندی متوقف خواهد شد و فقط بخش کنسانتره (بخش خصوصی و دولتی) با مقدار محدوتر از سال ۲۰۱۶ صادر خواهد شد. پس دولت از هم اکنون می بایستی زمینه ای را فراهم کند تا فولادسازان داخلی رغبت داشته باشند که از معادن بخش خصوصی خرید سنگ آهن دانه بندی انجام دهند. فولادسازان داخلی همواره تمایل به خرید سنگ آهن با عیار بالای ۶۰ درصد دارند اما معادنی که تولید با این کیفیت را دارند انگشت شمار هستند و اکثر معادن بخش خصوصی یا عیار پایین یا تولید کم با فسفر و سولفور بالا دارند.
به اعتقاد من اگر معادن سنگ آهن بخش خصوصی امکان تشکیل کنسرسیوم را چه به دلیل عدم تفاهم کار جمعی و چه نبود سرمایه ندارند، دولت میتواند با اعطای مجوز شرایطی را فراهم کند که در مناطق سنگ آهن خیز کشور کارخانه های کنسانتره سازی با جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی و با حمایت بانک ها و درصد مشارکت حداقلی دولت راه اندازی گردند تا سنگ آهن دانه بندی معادن بخش خصوصی کشور که هم اکنون قابلیت صادرات ندارند را به این مجتمع های کنسانتره سازی تحویل و کنسانتره خروجی به عنوان خوراک کارخانجات فولاد سازی کشور مورد استفاده قرار گیرند تا از این طریق یک پله به تولید محصول نهایی نزدیک شویم. احیاناً در صورت مازاد بر نیاز داخل بودن کنسانتره (به شرطی که سینتر فید نباشد که فعلاً نیز همین طور است)، می توان تولید کارخانجات کنسانتره سازی فوق را صادر کرد که به طبع صادرات کنسانتره با عیار بالای ۶۶ درصد به شرطی که مناسب برای گندله سازی باشد و نه سینترینگ به مراتب راحت تر و با ارزش افزوده بالاتر نسبت به سنگ آهن دانه بندی با عیار زیر ۵۸ درصد است.
اگر این طرح به صورت آزمایشی ظرف چند سال اجرا گردد و چنانچه موفقیت آمیز باشد میتوان درمورد سایر محصولات بالادستی برای مثال گندله که ارزش افزوده بین ۱۰ تا ۱۵ دلاری نسبت به کنسانتره دارد نیز استفاده کرد.
چه نوع سرمایه گذاری برای توسعه بازار صادراتی پیشنهاد می شود؟
جمع بندی این موضوع بدین شکل است که توسعه صادرات و افزایش حجم صادرات آن هم در حوزه محصولات با ارزش افزوده بالاتر، در گرو سرمایه گذاری در دو حوزه کنسانتره سازی و گندله سازی است تا بتوانیم در برهه ای شاهد صادرات کالاهایی همچون آهن اسفنجی، چدن و HBI باشیم و چون مشکل نقدینگی در کشور وجود دارد بهترین مشوق دعوت از بخش خصوصی توسط دولت است تا با هدایت بانک ها و حمایت های لازم، در استان های سنگ آهن خیز و با انجام مطالعات امکان سنجی، واحدهای کنسانتره و گندله سازی راه اندازی شود و خوراک آنها از طریق معادن هر استان تامین گردد. علاوه بر این دولت باید به معادنی که بسته شده اند وام بدهد تا تجهیزات موجود نوسازی شده و مجددا بازگشایی معدن اتفاق بیافتد.
منبع: چیلان