شرکت بینالمللی اسمیران در چهارمین نمایشگاه زنجیره تأمین فولاد، مس، ماشینآلات و تجهیزات وابسته و فلزات آهنی و غیر آهنی کرمان که در تاریخ 2 الی 5 دیماه در کرمان برگزار شد در نشست تخصصی با موضوع «تحلیل بازارهای بینالمللی صنایع معدنی» افتخار میزبانی دکتر کیوان جعفری طهرانی، تحلیلگر ارشد بازارهای بینالمللی، فارغالتحصیل دانشگاههای شریف و تهران با سابقه بیش از 150 حضور به عنوان سخنران در دنیا را داشت که در ادامه شرح کامل سخنرانی ایشان آورده شده است. حاضران در این نشست سؤالاتی پیرامون مسائل معدنی طرح نمودند که پاسخهای دکتر جعفری طهرانی در ادامه آمده است.
دکتر کیوان جعفری طهرانی
تحلیلگر ارشد بازارهای بینالمللی
ضمن تشکر از شرکت بینالمللی اسمیران بابت دعوت از بنده جهت حضور در این رویداد، امروز ۲۵ دسامبر روز میلاد پیامبر عیسی مسیح است، من این روز را به مسیحیان خارج از کشور تبریک میگویم؛ چون مسیحیان داخل کشور ارمنی و آسوری میباشند و مذهبشان کاتولیک نیست و اورتدوکس هستند واورتدوکسها ششم ژانویه را به عنوان تاریخ میلاد عیسی مسیح قبول دارند. خواستم این اشتباه را اصلاح نمایم؛ چون در شبکههای مجازی به مسیحیان داخل کشور تبریک میگویند و ما کاتولیک در کشور نداریم و پیشاپیش این روز را به این عزیزان تبریک میگویم. شاید من جز معدود افرادی باشم که در مورد کلیه ادیان بهصورت عمومی مطالعه داشتم.
توزیع ۳۳۰ میلیارد دلار اوراق قرضه در چین از ابتدای سال 2023 تاکنون
در چهارمین نمایشگاه فولاد و مس در کرمان حضور داریم؛ با توجه به نزدیک شدن به پایان سال میلادی و همچنین نزدیک شدن به پایان سال چینی همه هیجانزده هستند که چه اتفاقاتی خواهد افتاد. همانطور که استحضار دارید در روز جمعه 22 دسامبر در عرصه بینالمللی اتفاقات خاصی از جمله عقبگرد شاخص دلار و تقویت و امیدواری به سیاستهای توسعهای چین رخ داد.
سال ۲۰۲۳ سال بدی برای اکثر فلزات بهاستثنای سه کامودیتی مس، سنگآهن و فولاد بود که در واقع سیاستهای توسعهای چین و عقبگرد شاخص دلار آنها را تقویت کرد. من دقیقاً این موضوع را در سخنرانی که در روزهای ۱۸ و ۲۰ ام اردیبهشت امسال در همایش فولاد و فلزات پایه که دنیای اقتصاد برگزار نمود، پیشبینی کرده بودم؛ علت افزایش قیمت این سه کامودیتی به تقاضای بالای چین به عنوان بزرگترین تولیدکننده و مصرفکننده این مواد، برمیگردد. روز جمعه 22 دسامبر سومین راند عرضه اوراق قرضه به مبلغ ۵۶۰ میلیارد یوآن معادل ۷۸ میلیارد دلار توسط چین اتفاق افتاد. همچنین سابق بر این چین در میانه سال میلادی عرضه ۸۰۰ میلیارد یوآنی برابر با ۱۲۲ میلیارد دلار و در ماه اسفند پارسال برابر با ماه مارس بعد از نشست دوقلوی ۲۰۲۳، عرضه یک تریلیون یوآنی معادل ۱۴۰ میلیارد دلار اوراق قرضه داشته است.
سال نو چینی که سالی قمری است در سال ۲۰۲۴، دهم فوریه برابر با بیست یکم بهمن است. سال گذشته این روز ۳۰ ژانویه بود. علت آن هم این است که سال چینی قمری است و این عید هر سال در تلرانس زمانی آخر ژانویه تا نیمه فوریه حدود 10 یا 11 روز جابجا میشود. طبیعتاً ۱۰ تا 15 روز قبل از سال نو چینی فعلوانفعالات اقتصادی بزرگی در چین نداریم. چین شبکه حمل و نقل بسیار توسعه یافته ای دارد؛ شبکه راهآهن پرسرعت چین (با سرعت بالای 300 کیلومتر) فقط در طول ۱۱ سال گذشتهی ریاست جمهوری «شی جین پینگ» 140 هزار کیلومتر توسعه پیدا کرده و در این مدت ۲۰۰ فرودگاه بینالمللی جدید ساخته شده است؛ بااینوجود به علت جمعیت بالایی که چین دارد همیشه قبل و بعد از سال نو چینی امکانی که همه بتوانند دو روز قبل از تعطیلات از این شبکه و فرودگاه استفاده کنند، نیست و خود شرکتها برنامه زمانبندی میدهند و پرسنل را با زمانبندی به مرخصی میفرستند و عملاً از آخر ژانویه دیگر چین را در بازار نداریم.
اگر این اوراق قرضهای که روز جمعه اعلام شد و در طول هفته آینده و پنج هفته ماه ژانویه توزیع خواهد شد را با بقیه اوراق عرضهشده جمع کنیم؛ چین از اول سال ۲۰۲۳ تاکنون معادل ۳۳۰ میلیارد دلار اوراق قرضه توزیع کرده است؛ برای اقتصاد چین شاید ۳۳۰ میلیارد دلار عدد بزرگی نباشد اما اگر این عدد را با عدد ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری چین که قرار بود در ایران در یک برنامه 25 ساله در صنایع مختلف اجرا شود، مقایسه کنیم، متوجه میشویم چه عدد بزرگی است البته در کشور ما کسی به این طرح توجه نکرد؛ بنابراین ۳۳۰ میلیارد دلار هم برای چین عدد بزرگی است و این عدد به این معنا است که چین میخواهد پایان سال چینی را بهخوبی و با امید تمام کند. در طول بیست سال گذشته در چین سابقه نداشته که در پایان سال میلادی اوراق قرضه توزیع شود. چین بیشترین رشد اقتصادی خود را در دوران «هو جینتائو» رئیسجمهور قبل از «شی جین پینگ» داشته است. («هو جینتائو» دو دوره ۵ ساله از سال 2003 تا مارس 2013 رئیسجمهور چین بود) و «شی جین پینگ» تا مارس ۲۰۲۴ چند ماهی مانده که 11 سال را تمام کند، ایشان در نشست پارسال کنگره به عنوان رئیسجمهور مادامالعمر انتخاب شد.
کاهش ۱۰ تا ۲۵ پوینتی بهره سپردههای بانکی در چین
همچنین در روز جمعه 22 دسامبر، 6 بانک بزرگ دولتی چین بهره سپردههای بانکی خود را بهاندازه ۱۰ تا ۲۵ پوینت پایین آوردند که این اتفاق از روز شنبه 23 دسامبر با اینکه چین تعطیل است، لازمالاجرا شده است. همانطور که میدانید بهره بانکی بالایی که در کشور ما است در دنیا نیست و اصطلاحاً نرخ بهره در دنیا بر اساس LIBOR تعیین میشود و این عدد همیشه بیش از 4 یا 5 درصد نبوده است؛ برای مثال بانکهای جهانی برای یورو یا دلار، LIBOR بهعلاوه ۲ و گاهی اوقات هم منهای یک عددی تعیین میکنند، اما در عدد و ارقام بیشتر صحبت بر سر 3 یا 4 درصد است. ازآنجاییکه اقتصاد چین، بینالمللی است؛ لذا بهره بانکی برای سپردهها عدد خیلی بزرگی نیست، ولی دولت چین اعلام کرده که سود سپردهها را ۱۰ تا ۲۵ پوینت کاهش میدهد.
نشست دوقلو که قرار است در نیمه اسفندماه برگزار شود، شامل دو نشستِ اعضای سیاستگذار کنگره که تصمیمات کلان را میگیرند و نشست کارشناسی متخصصان است که در پکن برگزار خواهد شد؛ جالب اینجاست که هر کدام از نشستها جداگانه برگزار میشود و خروجی نشست کارشناسی به نشست کنگره جهت تصمیم گیری نهایی داده میشود.
برخلاف سیاستهایی که در کشور ما اتخاذ میشود از جمله سیاست اخیری که برای چندمین بار عوارض صادراتی وضع کردند و بارها من به عنوان یک کارشناس بینالمللی عرض کردم که «ما راههای رفته هند را نباید تکرار کنیم»، در چین اینگونه نیست و ورودی تصمیمات کلانی که در کنگره مذکور گرفته میشود بر اساس نظرات کارشناسان نشست کارشناسی است که همزمان برگزار میشود.
ما همیشه منتظر خروجی نشست دوقلوی نیمه اسفند بودهایم چون بعد از آن نوع سیاست بازار تعیین میشود؛ چرا که چین آنقدر تأثیرگذار است که کل بازار جهانی را منبسط یا منقبض میکند.
امسال در پایان ماه دسامبر رییسجمهور چین برخلاف سیاستهای انقباضی که بهویژه در ۵ سال اول ریاست جمهوریاش اتخاذ کرده بود، دنبال نوعی از سیاستهای توسعهای است و هرچند که همچنان قدرت حزب کمونیست چین چنان بالا است که مشاهده میشود افراد تصمیمساز رده بالا، ناگهان و یکشبه محو یا زندانیشده و از قدرت خلع میشوند، ولی در رابطه با فعالیت توسعهای، چین بسیار وضعیت مناسبی دارد. اوراق قرضه که به بازار برمیگردد، خودبهخود موجب رونق اقتصادی و امیدواری مردم میشود.
بههرحال همه میدانیم که بازار پراپرتی و املاک در چین بیمار است و در طول دو سال گذشته همه داستان شرکت اورگرند (شرکت املاک و مستغلات چینی) و شرکتهای اقماری دیگر را شنیدهاید. موضوع وضعیت بد مسکن در چین به سیاستی که در زمان ریاست جمهوری «هو جینتائو» اتخاذ شد، برمیگردد. در آن زمان ایشان عمر سازههای فلزی را در چین به ۷ سال کاهش داد و اعلام کرده بود که سازهها (هم ترمینال فرودگاهها و هم ساختمانهای فلزی عموما دولتی) در مدت ۷ سال باید تخریب شوند و این سیاست باعث شده بود که خیلی از ساختمانها از رده خارج و از نو ساخته شوند و حجم تولید و ساخت و ساز در چین بالا رفت و الان شاهدیم که مسکن در چین به اشباع رسیده و خیلی از ساختمانهای نوساز تخریب میشوند.
در ادامه چینیها از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ برای خرید ملک به شهرهای دبی و لندن هجوم آوردند. در سال 2013، آقای «شی جین پینگ» این کار را ممنوع کرد و اجازه خروج سرمایه را نداد و با این حرکت انقباضی سعی داشت سرمایهگذاران را وادار کند که داخل کشور سرمایهگذاری کنند و موفق هم نبود.
نتیجهای که گرفته میشود این است که عقبگرد شاخص دلار همچنان ادامه خواهد داشت و بر اساس اطلاعاتی که اشاره شد، تقویت اقتصاد چین ادامه دارد و قیمت مس فعلاً با همان ۸۶۰۰ دلار نوسان دارد.
مؤسسات تحلیلگر معتبر دنیا نقش متخصص مستقل را بازی نمیکنند
بسیاری از مؤسسات تحلیلگر معتبر دنیا اطلاعات را ارائه میدهند و بعد اطلاعات ارائه شده را نقض کرده و به عبارتی برگشت میدهند و این فاصله اینقدر فاحش است که تعجبآور است. این مؤسسات دیگر نقش متخصص مستقل را بازی نمیکنند؛ یعنی اینقدر سیاستهای بینالمللی بر این تصمیمگیریها برای اعلام اخبار حاکم شده است که ما شاهدیم این مؤسسات نمیتوانند مستقل و داوطلبانه اطلاعات را اعلام کنند. برای مثال خروجی اطلاعات نشست تغییرات اقلیمی کوپ ۲۸ که در ابوظبی برگزار شد روی تمامی مؤسسات زیستمحیطی دنیا که میخواهند ارائه اطلاعات بدهند تأثیرگذار بود.
در شبکههای اجتماعی و در واقع سوشیال مدیا اطلاعات فقط پست میشوند و متأسفم بگویم که ما در ایران تحلیلی انجام نمیدهیم و من به خیلی از دوستان توصیه کردم حداقل کانالها نقش پست آفیس را بازی نکنند و به عبارتی یک خبر را بدون تحلیل آن ارسال نکنند؛ این خبرها میتوانند خبر سیاسی مغرضانه، یا خبر سیاسی درست و یا یک خبر علمی بدون هیچ اغراضی باشند و چون بعضی از این خبرهایی که پست میشوند واقعاً بیمعنی هستند.
در مورد اخباری که توسط منابع مختلف در رابطه با قیمت مس منتشر میشوند، گاهی در کانالی قیمت 8800 دلار تعیین و ترجمه میشود و در کانال دیگری ۸۵۰۰ دلار و یک جای دیگر ۸۶۰۰ دلار. یک موسسه اعلام میکند که پیشبینی کرده که قیمت مس برای سال 2024 به میزان 5 درصد بالا میرود و موسسه دیگری دو درصد را پیشبینی میکند. در واقع تمامی موارد اینچنینی به محدودیتهایی که مؤسسات دارند، برمیگردد و راحت بگویم که این مؤسسات پول میگیرند که این حرفها را منتشر کنند. در مجموع در عرصه بینالمللی مؤسسات ما در عصر رسانه، حداقل در چند سال گذشته بهویژه بعد از کرونا، آزادی بیان ندارند و در این بین پولهای هنگفتی بابت انتشار اطلاعات غیر موثق و در واقع طرفدارانه جابجا میشود. شاید باورتان نشود که حتی مؤسساتی که قیمت یک محصول کامودیتی معمولی مثل سنگآهن را ارائه میدهند هم مستثنا نیستند و ملاحظه کردهاید که دولت چین بهصورت رادیکال و چکشی سعی میکند که به فرض قیمت سنگآهن را کنترل کند، بهطوریکه در طول یک ماه گذشته دولت چین سعی در کنترل قیمت سنگآهن داشته و علیرغم اینکه انتظار داشتیم قیمت را 20 دلار پایین بیاورد، اما موفق نشد و نهتنها پایین نیامد بلکه از قیمت قبلی هم ۱۰ دلار بالاتر رفت. موضوع نشان میدهد که قدرت رسانه و مدیا چقدر بالاست که با مؤسسات رگولاتوری چین مقابله میکنند.
جالب است بدانید که کشور چین بیش از هر کشوری در دنیا موسسه رگولاتوری و قانونگذار دارد؛ یعنی برای تنظیم بازار موسسه بالای سر موسسه، گذاشتهاند و این موضوع به سیاستهای کمونیستی این کشور، برمیگردد.
رسانهها اجازه ندارند اخبار فیک منتشر کنند و درواقع پول میگیرند که یک سری اخبار خاص را بولد کنند؛ برای مثال یک رسانه این خبر را که بندر بارگیری «هدلند» در استرالیا برای یک مدت به علت طوفان به مشکل میخورد را بیش از آن چیزی که واقعیت دارد بولد میکنند. در عمل همه میدانیم که اتفاق طوفان ۳ یا ۴ روز تأثیرگذار است، درصورتیکه این رسانهها با بزرگنمایی و بیشازحد «آسمان ریسمان کردن» این خبر را منتشر میکنند و هیچکس هم نمیتواند آن را زیر سؤال ببرد. همانطور که میدانید قیمت هر کالایی از جمله کامودیتیها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود و متقاضی که خریدار است خودش بر اساس این اخبار تصمیم میگیرد.
بههرحال اخبار بسیار تأثیرگذارند؛ از جمله اینکه رالی افزایش قیمت سنگآهن تمامی ندارد و چند روز پیش قیمت ۱۴۰ و ۱۵۰ دلار برای عیار ۶۲ و ۶۵ کنسانتره پشت سر گذاشته است. خیلی از مؤسسات بینالمللی که اخبار را به صورت مجانی ارائه میدهند، ممکن است درصدی خطا داشته باشند، اما اخباری که اصطلاحاً «پولکی» است و ما به آن دسترسی نداریم و در واقع فروختنی است معمولاً خیلی دقیقتر هستند. اگر کسی بخواهد تصمیم درستی بگیرد معمولاً اخبار خاص را میخرد و بر اساس آن اطلاعات تصمیم می گیرد.
ادامه افزایش قیمت سه کامودیتی مس، سنگآهن و فولاد در سال 2024
در مجموع در پایان سال میلادی ۲۰۲۳ و اول سال ۲۰۲۴ بویژه به علت وضعیت اقتصادی چین که رو به امید است، انتظار میرود که قیمت سه کامویتی اصلی شامل مس، سنگآهن و فولاد صعودی باشد و این روال احتمالاً در طول سال ۲۰۲۴ ادامه خواهد داشت. هرچند مجدد تاکید می نمایم که نشست دوقلویی که هفته اول مارس ۲۰۲۴ برگزار میشود، بسیار تعیینکننده خواهد بود تا جایی که میتواند این اخبار را بشکند یا حتی توسعه دهد.
وضعیت بخش معدن در کشورهای عربستان، عمان و افغانستان
سؤال: ضمن تشکر از توضیحات بسیار عالی دکتر جعفری طهرانی، همانطور که شما فرمودید در چند دهه اخیر کوچکترین تغییر در سیاستهای وارداتی، صادراتی، حتی داخلی و حاکمیتی چین، نقش تعیینکنندهای در اقتصاد کلیه مواد معدنی داشته است؛ برای نمونه در رابطه با بندر استرالیا اشاره شد و یا موضوع صادرات از برزیل بهراحتی روی قیمت سنگآهن جهانی در دهه اخیر تأثیرگذار بوده و یا مهمترین عامل بوده و هست، اگر اشتباه نکنم صادرات بخش معدن و صنایع معدنی کشور ما در سال 1401، 12 میلیارد دلار بوده که حدوداً یکچهارم صادرات غیرنفتی ایران است؛ از طرفی دیگر برنامه عربستان برای سال ۲۰۲۲ که محقق شده، ۸ میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم خارجی بوده و برای دهه ۲۰۲۰، برنامه 170 میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم در حوزه معدن و صنایع معدنی نظر دارد و تا الان ۱۵۰ درخواست اکتشافی (به غیر از بهرهبرداری) از شرکتهای خارجی برای داخل عربستان ثبت شده و در حال بررسی است. ما از آگهیهای استخدام شرکتهای معتبر دنیا هم این موضوع را بهراحتی میبینیم که تقاضای بالایی برای متخصصین جهت کار در مشاغل مهندسی معدن و زمینشناسی در عربستان وجو دارد. در مورد عمان هم طی دهه گذشته که زودتر از عربستان شروع کرده و شرکتهای بزرگی مثل «وله» و «بیاچپی» و «ریوتینتو» در آنجا فعال است و معادنشان به بهرهبرداری رسیده است. با اوصافی که شما فرمودید که درکشور ما محدودیتهای صادراتی گذاشته میشود و واگذاری محدود پهنههای اکتشاف شده توسط سازمانها و متولیان دولتی به بخش خصوصی همراه با نواقص بوده و در پنج سال گذشته در اکتشاف هم پیشرفت خوبی نداشتهایم. فقط تنها بد شانسی که داریم ناامنی افغانستان است وگرنه بهشت معادن، افغانستان است و ما همچنان میتوانیم در منطقه نقش داشته باشیم با این مقدمه سؤال کنم که ما را نسبت به جایگاه ایران در منطقه در تولید مواد معدنی و محصولات پاییندستی آن و صادرات آگاه بفرمایید و اینکه طی ۵ یا ۱۰ سال آینده پیشبینیتان چه میباشد؟
پاسخ دکتر جعفری طهرانی:
۱۹۶ کشور در جهان وجود دارد (البته اگر تایوان را جز چین حساب کنیم ۱۹۵ کشور در جهان خواهیم داشت)، در عرصه بینالمللی هیچکس در دنیا نیست که در زمینه تحلیل تمامی کشورها، خبره و متخصص باشد، درست است که یک پزشک متخصص داخلی میتواند در مورد کل بدن صحبت کند، ولی ما مسیری را در پیش داریم که در آینده متخصص چشم چپ و متخصص انگشت شست راست خواهیم داشت! و این موضوع در تمامی عرصههای علمی و حتی رسانهای صادق است.
بنده به شخصه در سه کشور چین، عربستان و افغانستان صاحبنظر هستم و بیش از ۲۵ سال تحقیق و توسعه نموده و وقت گذاشتهام و با توجه به اطلاعات و بازدیدهای میدانی و سفرهای پیدرپی که به این کشورها داشتهام، در داخل کشور و حتی در منطقه همه را در رابطه با این سه کشور به چالش دعوت می نمایم. شاید برایتان عجیب باشد که من قبل از دولت آقای احمدینژاد بیش از 100 بار سفر عربستان رفته و فقط ۱۴ بار عمره رفتم و در مورد عربستان شناخت کامل دارم و جز معدود افرادی هستم که در سالهای 1380، 1382 و ۱۳۹۳ از معادن افغانستان بازدید کردم، در سال ۱۳۹۳ در بازدید از معادن افغانستان، یک هایلوکس مجهز به تیربار و دو نفر فرد مسلح با خود بردم و فکر نمیکنم کسی این جسارت را برای بازدید از معادن داشته باشد. در مورد چین هم بیش از ۲۵ سال است که تحقیق و توسعه انجام دادهام، حتی مقالاتی که در مورد این سه کشور نوشته و مینویسم علاوه بر داخل کشور در عرصه بین المللی نیز حرف برای گفتن دارند، چون با آمار و ارقام دقیق صحبت میکنم.
در اینجا صلاح میدانم که پیامی را برسانم. همانطور که میدانید MBS (اسم اختصاری محمد بن سلمان در عرصه بینالمللی) تا زمانی که آن داستان برای آن خبرنگار در سفارت عربستان در استانبول اتفاق افتاد (ماجرای جمال خاشقچی) چه سیاستهای رادیکالی را اتخاذ کرد و بعد از آن با راهنمایی مشاورانش، اصطلاحاً ۱۸۰ درجه از موضع خود برگشت و از سال 2020 به بعد اتفاقاتی که الان در عربستان شاهد هستیم، به وقوع پیوستند؛ از جمله پروژه نئوم (NEOM) و پروژههای متعدد دیگر که در عربستان مطرح شدند. همچنین آخرین قانونی که عربستان وضع نموده به این شرح است که «تمامی دفاتر مرکزی شرکتهای خارجی که الان در خارج از عربستان و ریاض هستند؛ از جمله در دبی اگر تا سال 2025 به ریاض منتقل نشوند، اجازه فعالیت در عربستان سعودی نخواهند داشت». در همین راستا موج مهاجرت شرکتهای بینالمللی از دبی و امارات به عربستان شروع شده است و در طول یک سال آینده سرعت خواهد گرفت و حجم پروژهها اینقدر بالاست که انتها ندارد.
احترام امامزاده را متولیاش نگه میدارد
با وجود اینکه مقام معظم رهبری شهریور ۱۳۹۶ با صدور بیانیه ای فرمودند، معدن جایگزین نفت شود، اما بارها گفتهام که کشور عربستان، سیاست جایگزینی معدن به جای نفت را خیلی زودتر از کشور ما شروع کرده است. ملک فهد پادشاه دو دوره قبل عربستان (قبل از ملک سلمان و ملک عبدالله) در سال ۱۹۹۷ میلادی (اوج سفرهای من به عربستان سعودی) سیاست جایگزینی معدن به جای نفت را اعلام کرد، ولی ایشان نتوانست این موضوع را اجرایی کند و برادرزاده کوچکتر ملک فهد یعنی ملک عبدالله در زمان ولیعهدی (اینها برادر نبودند و برادرزاده همدیگر هستند، در عربستان برادرزادهها هستند که به پادشاهی میرسند و آخرین برادرزاده بعد از پادشاه اول عربستان، ملک سلمان است و بعد از ایشان، قطعاً سیاست حکمرانی و پادشاهی در عربستان متفاوت خواهد شد و MBS پادشاه خواهد بود و فرمول پادشاهی از حالت برادرزاده متفاوت خواهد شد) در سال ۲۰۰۷ میلادی شرکت معادن را تأسیس کرد و در سال ۲۰۱۰ میلادی با انجام یک حرکت خیلی عجیب، علیالنعیمی وزیر نفت وقت عربستان سعودی را به عنوان مدیرعامل معادن گماشت. خیلی عجیب است که در یک کشور وزیر نفت همزمان مدیرعامل شود. ما در تاریخ دنیا دو شاهد برای این قضیه داریم یکی اولین بار در عربستان سعودی و دومین بار هم حدود سالهای ۲۰۱۷ یا 2018 میلادی، رئیسجمهور برزیل همزمان مدیرعامل شرکت وله شد. ما ضرب المثلی داریم که گفته میشود «احترام امامزاده را متولیش نگه میدارد» آیا دولت ما میخواهد احترام امامزاده که معدن است را اینطور نگه دارد، با وضع عوارض و محدود کردن ها؟!
بر اساس قانون اساسی برزیل، امکان نداشت که رئیسجمهور مدیرعامل شود ولی این اتفاق حتی برای مدت کوتاه هم افتاد. علیالنعیمی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ وزیر نفت بود و در سال 2015 با شروع پادشاهی ملک سلمان وزیر نفت هم عوض شد. از سال 2020 تاکنون شرکت معادن عربستان به عنوان یک شرکت بزرگی که ارزآوری دارد، مطرح شده است. شاید برایتان عجیب باشد که عربستان درآمدی که از طریق شرکت معادن به دست میآورد حدود یکدهم شرکت صنایع پتروشیمی و معدنی «سابیک» است. یکدهم برای بخش معدن یک عددی بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار است. من فقط درآمد یک شرکت را میگویم و در مورد صادرات فولاد عربستان که عدد زیادی نیست، چیزی نمیگویم، قطعاً این عدد در عربستان سعودی با سیاستهای توسعهای که دارد خیلی بالاتر از اعداد ما خواهد رفت؛ از جمله ۱۲ میلیارد دلار صادرات فولاد ایران که اعلام کردید. عربستان سومین تولیدکننده بزرگ تیتانیوم در دنیاست و در زمینه فراوری تیتانیوم خیلی جلوتر از ما پیش رفته است.
کشور ما در سیاستهای توسعهای بخش معدن و صنایع معدنی بسیار بد عمل کرده و بسیار بد عمل میکند، با وجود اینکه بارها و بارها آزمایش و خطا کردهایم. در مطلبی که اخیراً برای فولادبان در مورد افغانستان نوشتهام، دوستان پرسیدند که تکلیف چیست ما در آخر باید افغانستان برویم یا نرویم؟! در پاسخ باید بگویم که مطالبی را که از من گفته و نوشته میشود فقط در حوزه داخل منتشر نمیشوند و بینالمللی هستند و حتی در افغانستان هم خوانده میشوند. این رالی که راه افتاده و عدهای متولی شدهاند و به عنوان «گاد فادر» که به بخش معدن افغانستان وارد شوند و بعضی از آنها شرکتهای حاضر در همین نمایشگاه هم هستند، باید توجه داشته باشند که اگر من مخالف حضور در افغانستان هستم دلایلم را دارم و خیلی جلوی خود را گرفتهام و در مقالهام شهادت دیپلمات های ایرانی در مزارشریف در سال ۱۹۹۷ را ننوشتهام. وقتیکه کشور ما، طالبان را به رسمیت نشناخته، شما به عنوان یک شرکت معدنی و فولادی میخواهید در افغانستان چهکاری انجام دهید؟! بنابراین لازم نیست همهچیز بهصراحت گفته شود. باید صحبتهای من نیز تحلیل شود. وقتی در صحبت هایم اشاره به برگزاری نشست دوقلو و دو کنگره همزمان میکنم که کنگره کارشناسی به کنگره سیاستگذاران کشور نظر کارشناسی برای سیاستگذاری میدهد؛ یعنی ما میتوانیم حداقل در کشورمان این کارها را انجام دهیم.
کارشناسان خوبی داریم و آنها میتوانند راهنمایی کنند نه اینکه مرتب آزمایش و خطا انجام دهیم و برای چندمین بار کارهایی را تکرار کنیم. در ابتدای سال گذشته درست در زمان اوج قیمت همزمان با جنگ اوکراین عوارض گذاشتیم و دیدیم که چه اتفاقی افتاد. از تیر ماه امسال هم به صورت سینوسی عوارض را میگذاریم و برمیداریم، درست است کشور و دولت با کمبود بودجه مواجه است، اما راهحل این نیست. فراموش نکنیم بابت مسئله عوارض و محدودیتها ضربهای که به بخش معدن و صنایع معدنی میخورد اینقدر شدید است که باعث میشود هیچچیز به حالت اولیه برنگردد.
در موضوع اکتشاف، کشور ما مشکل دارد؛ در سال 2010 کشور هندوستان عوارض صادراتی سنگآهن را وضع کرد و مجدد آن را برداشت و اجبار کرد که هر کس که صادرات انجام میدهد درصدی از درآمدش را در بخش اکتشاف هزینه کند، در نتیجه توانست ذخایر سنگآهن خود را از ۲۲ میلیارد به ۳۳ میلیارد تن اضافه کند؛ بنابراین دولت میتواند جهت داده و به جای ایجاد محدودیتهای صادراتی از شرکتها بخواهد که به صورت خودجوش بخشی از درآمد خود را برای اکتشاف اختصاص دهند. همانطور که اشاره شد، پهنههایی هم که واگذار میشود باید طوری باشد که سرمایهگذار محدودیتی برای انتخاب نداشته باشد چون در این صورت سرمایهگذاران علاقهمندی برای سرمایهگذاری در بخش اکتشاف را از دست می دهند.
در مجموع معتقدم باید یک اجماع، همافزایی و سینرژی در بخش معدن و صنایع معدنی کشور اتفاق بیفتد و دولت و حاکمیت به جای محدودیتهای که اعمال میکنند، راهنمایی و هدایت کنند که این سرمایهها در جهتی حرکت کنند که بتواند باعث شکوفایی بخش اکتشاف و استخراج شوند و راهحل نجات ایران به علت محدودیت ذخایر به فرض سنگآهن، افغانستان نیست، بهصراحت بگویم طالبان حال حاضر در افغانستان، طالبان سال ۱۹۹۷ نیست که ۲۰۰۱ برود! آن موقع هم آمریکاییها دولت را عوض کردند، این دولت ماندگار است و تا زمانی که ماندگار است طبیعتاً برای ایران و شرکتهای ایرانی فعالیت افغانستان محدودیتهای خاص خودش را دارد، هم محدودیتهای مذهبی و هم محدودیتهای امنیتی و غیره. بنابراین باید واقعبین باشیم، با احترام به بعضی از فولادیها و معدنی هایی که که لیدر شدند تا در مزایده معدن «غوریان» در ایالت هرات شرکت کنند، باید بگویم واقعبین باشید که راه نجات ما احیا و فرآوری معادن هماتیت کشور و احیا و فرآوری معادن تیتان مگنت کشور و اکتشافات جدید است.
چند سالی است در رابطه با موضوع هماتیت بسیار وقت گذاشتهام و با راه انداختن یک رالی در حال معرفی و توسعه فناوری نوین در این زمینه هستم. هر چند که تکنولوژی جدید چینیها که SMR یاHMPT مقداری گران است، ولی معتقدم فارغ از اینکه هر تکنولوژی میتواند به صورت ثقلی یا اسپیرال باشد یا از طریق هیمز، اسلون و روشهایی مثل HMPT یا SMR، ما باید به فکر احیای ذخایر هماتیتی کشور برای نجات این صنعت باشیم، در شرایطی که سایر کشورها برای ۵۰ ساله آینده خودشان سنگآهن پیشبینی میکنند.
کشور عمان ذخایر هماتیت با عیار ۳۵ تا 40 درصد دارد و از اول سال ۲۰۲۳ صادرات سنگآهن هماتیت از بندر دقم دراقیانوس هند را به کارخانه های سیمان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس شروع کرده و حتی رقیب هندوستان شده است و به جای اینکه با استفاده از کشتیهای «واله مکس» ۴۰۰ هزار تنی سنگآهن و مگنتیت را از برزیل حمل کند (هر کشتی واله مکس با بار با سرعت بیستویک نات، سه ماه زمان می برد تا از برزیل به مقصد چین برسد و بدون بار یک ماه و نیم طول میکشد تا برگردد. این کشتیها به تعداد 30 فروند در سال های 2010 تا ۲۰۱۲ میلادی ساخته شدهاند و ظرفیتشان DWT بین ۳۸۰ تا ۴۲۰ هزار تن است و این کشتیها به دلیل افزایش قیمت سوخت و بانکر از سال ۲۰۳۰ به بعد کم کم زمینگیر می شوند و دیگر مقرونبهصرفه نیستند.) به فکر احیا و فرآوری معادن هماتیت عمان افتاده است. شرکت وله در عمان با سرمایهگذاری مشترک با دولت سلطان هیثم قرار است به جای واردات سنگآهن از طریق بندر صحار، خودشان به خودکفایی برسند. تمام کشورهای منطقه به فکر خودکفایی از ذخایر خودشان هستند. حتی عربستان سعودی سنگآهن خوبی ندارد ولی به این فکر است.
عربستان سعودی خیلی زودتر از ما به پروژههای فراسرزمینی روی آورده است؛ این کشور حدود یک دهه پیش، شرکت «لاندن ماینینگ» قدیمیترین شرکت معدنی دنیا با سابقه حدود ۲۸۰ سال که در تانزانیا و کنیا فعال بود را خرید و نسبت به احیا معادن سنگآهن تانزانیا و کنیا آنطرف بحر احمر (دریای سرخ) اقدام کرد، در آن زمان عربستان طرح جامع فولادی نداشت ولی میدانست در آینده نیاز به سنگآهن دارد و بهراحتی میتواند سنگآهن را از آن طرف بحر احمر سوار کشتیها کند و پایینتر از منطقهای که پروژه نئوم فعلی است، تخلیه کند.
همانطور که میدانید تاکنون شرکت فولاد حدید عربستان زیرمجموعه شرکت مادر تخصصی عربستان سعودی سابیک بوده است، اما در حال حاضر حدود سه ماه است که عربستان سعودی شرکت فولاد مستقلی تعیین و احداث کرده است و میخواهد در ظرفیت فولاد در افق ۲۰۳۰ به هدف حداقل ۲۵ میلیون تن برسد.
ونزوئلا یا افغانستان؛ کدام ارجحتر است؟
سؤال: ضمن تشکر میخواهم از این جمله شما سوءاستفاده کنم که فرمودید کشتیهای واله مکس سه ماه طول میکشد تا از بندرهای برزیل به چین برسد. حدود سه سال گذشته یکی از شرکتهای ایرانی در برعکس همین مسیر ماشینآلات معدنی را از چین به ونزوئلا برد. من اولین مهندس معدنی بودم که در ونزوئلا به شکل اقماری شروع به کار کردم در شرایطی نه بهسختی شرایط افغانستان که جنابعالی فرمودید تا اینکه بعد از ۶ ماه نگرانی از ناامنی در ونزوئلا رفع شد و الان سه سال است بهراحتی در حوزه طلا کار میکنیم؛ اگر بخواهید مقایسهای انجام دهید تا جایی که من میدانم در تاریخ ونزوئلا برخلاف افغانستان شاید هیچ دیپلماتی از ایران هم کشته نشده است. شما از جنبه مشاوره به یک شرکت سرمایهگذار معدنی و یا یک شرکت ارائه خدمات فنی و مهندسی، ونزوئلا را نسبت به افغانستان ارجحیت قرار میدهید یا خیر؟ اگر سؤالم هم از موضوع خارج است بفرمایید.
پاسخ دکتر جعفری طهرانی:
بسیار خوب من در جریان جزئیات موضوعی که فرمودید هستم. شاید برایتان عجیب باشد که در سال ۲۰۱۴ درست در اوج همهگیری «ابولا» من به صورت خودجوش از معادن سنگآهن تانزانیا، کنیا و سومالی بازدید داشتم. موقع برگشت من سرماخورده بودم و با ورود به فرودگاه دبی مشکوک به ابولا شده و مجبور به یک هفته قرنطینه شدم و آخر هم مشخص شد که ابولا ندارم. میخواهم بگویم مخاطرات زیاد است. عربستان سعودی در مناطق نزدیکی چون تانزانیا، کنیا و یک کم دورتر سومالی و به عبارتی آنطرف بحر احمر و در واقع در فاصله ژئوپلیتیکی کوتاه سرمایهگذاری کرده است، درحالیکه میتوانسته دورتر هم برود، اما به دلایلی از جمله مزیت حملونقل و ترانسپورت، مسافت کوتاه، فاصله زمانی نزدیک و از همه مهمتر زبان مشترک در کشورهای آفریقایی چون عربزبان هستند سرمایهگذاری کرده است. اسم قدیم تانزانیا زنگبار بوده و در واقع عمانیها دو طایفه هستند؛ یمنیها و زنگباریها. جالب است سلطان هیثم جزو اعراب بسیار قوی و جنگجو است، ولی سلطان قابوس قبل از ایشان از طایفه دیگری بوده است. بنابراین من نمیتوانم رفتن به ونزوئلا را به علت بُعد مسافت و عدم وجود ثبات اقتصادی و سیاسی توصیه کنم. تا کنون سرمایهگذاری های ایران در ونزوئلا براساس سیاستهایی که اتفاق افتاده موفق نبوده است. همانطور که راهاندازی ایرانخودرو در ونزوئلا موفق نبوده، به همان علتی که راهاندازی ایرانخودرو در سوریه و روسیه موفق نبوده است؛ به عبارتی حضور در بعضی از کشورها نیاز نبوده و درست نبوده و فقط مسئله سیاسی مطرح بوده است.
ونزوئلا درافت یا آبخور بنادرش کم است
در مجموع من سرمایهگذاری در ونزوئلا را زیر سؤال نمیبرم چون ذخایر بسیار خوب سنگآهن دارد، اما ونزوئلا یک مشکل مهم دارد، «درافت یا آبخور بنادرش کم است».
همانطور که میدانید یکی از کشورهای بزرگ تولیدکننده بریکـت گرم آهن اسفنجی (HBI) ونزوئلا بوده است. (من قبل از کرونا چندین محموله تجارت از ونزوئلا به چین داشتهام). بنادر ونزوئلا بیشتر رودخانهای است، درافت آبخور فقط برای کشتی های هندی مکس 30 تا ۴۰ هزار تنی کافی است. کشوری را میتوان برای حضور ایران و سرمایهگذاری ایران در آن توصیه کرد که زیربنای درستی داشته باشد؛ بنادر، سیاستهای درست و حداقل بتوان در آنجا به زبان انگلیسی صحبت کرد.
ادامه سؤال:
پیشنهاد ما برای سرمایهگذاری در ونزوئلا به شرکتهای ایرانی، در زمینه طلا است که شمش طلا را میتوان در داخل جیب کت گذاشت و جابهجا کرد!
ونزوئلا بزرگترین اندیسهای جهان را دارد و دارای دو ذخیره بزرگ ۸ میلیون اونس و دیگری ۱۰ میلیون اونس طلا همراه با نقره میباشد. همچنین دارای یک ذخیره هماتیت بسیار بزرگ نزدیک عیار ۶۰ درصد دارد که چنین چیزی ما در ایران نداریم. کارخانه هماتیتی هم که در ونزوئلا توسط آمریکاییها و کاناداییها احداثشده، از زمان دولت مادورو (رییسجمهور کنونی ونزوئلا) موفق به اورهال آن نشدهاند و کاملاً غیرفعال است.
سؤال: 180 میلیارد تن سنگآهن ذخایر جهان است و استرالیا با ۵۱ میلیارد تن ذخیره مقام اول را دارد. در سال 2022 میزان تولید سنگآهن نیز در استرالیا ۸۸۰ میلیون تن و کشور ما نیز 90 میلیون تن است. ما برای کلوخه، ۹ درصد شمش را به عنوان قیمت داخلی تعیین میکنیم و ۵ درصد از آن به صورت دستوری، باید بهره مالکانه پرداخت شود؛ یعنی اگر عدد رو ریالی کنیم بیشتر ملموستر میشود؛ قیمت کلوخه یکمیلیون و ششصد هزار تومان تعیین میشود و یکمیلیون تومان آن باید از همان اول به عنوان بهره مالکانه پرداخت شود، حدود 560 هزار تومان هم باید به پیمانکار بدهیم و عملاً باقی آن چیزی نمیماند. با اعلام سودهای سالیانه شرکتهای مطرح ما بهخصوص در موضوع سنگآهن، دیدیم که متأسفانه به ضرر شرکتها تمام شده است. در مقابل متأسفانه یک سری سیاستگذاریهای شرکتهای بزرگ به موضوع اکتشاف تعلقگرفته است. همچنین بودجه دولتی ما در سال گذشته تقریباً ۶۴۷۰ هزار میلیارد تومان بود و درآمد شرکت BHP در این سال ۱۲۷ برابر این عدد بوده است. لطفاً در مورد این موارد توضیح بفرمایید.
پاسخ دکتر جعفری طهرانی:
در اینجا به اسامی شرکتهایی مثل وله (شرکت معدن و فلزات برزیلی)، BHP(شرکت بی اچ پی بیلتون استرالیایی، سهامدار بزرگترین معدن مس در جهان)، ریو تینتو (شرکت استخراج معادن و فلزات استرالیایی) و حتی لاندن ماینینگ اشاره شد.
شرکت BHP بیلتون اصالتاً شرکت انگلیسی است و قدمت حدود ۱۸۰ ساله دارد. ریو تینتو اصالتاً شرکت اسپانیایی است و حدود 220 سال قدمت دارد، لاندن ماینینگ با قدمت حدود ۲۸۰ سال از همه قدیمیتر است و اگر الان در اینترنت جستجو کنیم، این شرکت وجود خارجی ندارد، چون عربستان سعودی بعد از خرید این شرکت، اسمش را عوض کرد. دلیل این عوض کردن مشخص نشد! شرکت جنرال الکتریک آمریکا ثبت توماس ادیسون است و اگر جنرال الکتریک به موتورهای تولیدی هواپیما و همچنین هوم اپلاینسس ( لوازم خانگی) خود افتخار میکند به ثبت طولانیمدت بالغ بر ۱۸۰ سال ادیسون مخترع برق برمیگردد. بههرحال بعدها متوجه خواهیم شد که سیاست MBS برای تغییر اسم لاندن ماینینگ چه بوده است چون من معتقدم که ایشان جلوتر از زمان فکر میکنند.
درآمدها در بخش معدن و صنایع معدنی نجومی است. اهمیت این بخش همان بس که در دورهای در برزیل، رئیسجمهور همزمان مدیرعامل شرکت معدنی وله میشود و یا در عربستان، وزیر نفت همزمان مدیرعامل معادن میشود. به عبارتی درآمد حاصل از بخش معدن و صنایع معدنی اینقدر بالا است که بهراحتی میتواند جایگزین نفت شود. به شرطی که سیاستهای درستی اتخاذ شود.
در کشور ما با روندی که دولت و سیاستگذار و رگولاتور در بخش معدن پیشگرفته است، موفق نخواهیم شد و ما از برنامه بسیار عقب هستیم و نتوانستهایم در رابطه با درآمدزایی از سمت بخش معدن و صنایع معدنی در بین کشورها و صنایع منطقه کار درستی انجام دهیم و ذخایر پیشبینیشده را کشف کنیم. همچنان سازمانهای ذیربط مثل سازمان زمینشناسی کشور و ….. صحبت بر سر ذخایر 3,5 میلیارد تنی سنگ آهن ایران دارند. اگر این عدد را کنار ذخیره 1,8 میلیارد تنی معدن سنگآهن «حاجیگک» افغانستان قرار دهیم؛ یعنی یک معدن نصف ذخایر ایران ، اما وقتی 1,8 میلیارد تن را کنار عدد ۳۳ میلیارد تن ذخیره هندوستان و 51 میلیارد تن ذخیره سنگآهن استرالیا قرار میدهیم، میبینیم که 1,8 میلیارد تن اینقدر کوچک است که نه استرالیا و نه هندوستان علاقهای به سرمایهگذاری و حضور در افغانستان در حال حاضر ندارند.
در اسفندماه سال ۱۳۹۹ قبل از آمدن طالبان (تابستان ۱۴۰۰)، شرکت فورتسکیو (FMG)با دولت اشرف غنی (رییسجمهور پیشین افغانستان) قراردادی بست که اسم قرارداد در رابطه با سنگآهن بود ولی این شرکت به لیتیوم نظر داشت؛ یعنی با تابلوی سنگآهن آمد ولی با هدف سرمایهگذاری در حوزه لیتیوم؛ پس تاریخچه حضور استرالیاییها در افغانستان را خیلی کوتاه و فقط روی کاغذ داریم.
در مجموع وقتی دخلوخرج قضیه به هم نمیخورد، سرمایهگذاری در بخش معدن دیربازده و اصطلاحاً مثل «هندوانه دربسته» است، و باعث ناامیدی و عدم علاقه سرمایهگذاران میشود. سرمایهگذار در صورتی علاقهمند است در حوزهای سرمایهگذاری کند که ابتدا ثبات قوانین در آن منطقه وجود داشته باشد یعنی قبل از اینکه نرخ بازده داخلی (IRR)، نقطه برگشت سرمایه و نقطه سربهسر خود را محاسبه کند به ثبات قوانین فکر میکند.
یکی از موضوعاتی که در مورد افغانستان در مقاله اخیر اشاره شد، موضوع عدم ثبات قوانین است، در زمان کرونا که تقاضا برای زغال سنگ زیاد بود طالبان برای صادرات زغالسنگ به پاکستان عوارض تنی ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار تعیین کرد، چه تضمینی وجود دارد که فردا ما از افغانستان سنگآهن آوردیم، تنی ۱۰۰ دلار عوارض تعیین نکند و اینهمه سرمایهگذاری که کردیم نابود شود؟
بنابراین قوانین یکی از مسائل مهم است، از طرفی مسئله مهمتر برگشت سرمایه است. وقتیکه با اعمال عوارض و مالیاتهای متعدد، برگشت سرمایه بهدرستی اتفاق نمیافتد در نتیجه شاهد فرار سرمایه ها هستیم و در نتیجه علاقهمندی به سرمایهگذاری در بخش معدن و صنایع معدنی بهویژه سرمایهگذاریهای درجا (مانند سرمایهگذاریهایی که شرکت اسمیران در زمینه ساخت کارخانه انجام داده است) خصوصاً با وجود بحران کمبود گاز و برق که در کشور وجود دارد، کمتر میشود. در عین اینکه به اعتقاد من سیاستگذاریها برای وضع قوانین محدودکننده، بیش از هر چیزی همه را رنجانده و باعث فرار سرمایه میشود.
حاکمیت و رگولاتور باید در این رابطه برنامهریزی درستی انجام دهد و قبل از تعیین و حتی افزایش حقوق دولتی که باعث نابودی معدن داران شده است، سیاست درستی اتخاذ نماید. از آن طرف، هر کسی هم که در داخل کشور فعالیت میکند، از محل درآمد خود چه به صورت مالیات عملکرد و یا سایر عوارض، عددی را به دولت واگذار نماید، به شرطی که منطقی و قابل پرداخت باشد. وقتی عدد خیلی بزرگ باشد عملاً منجر به توقف فعالیت میشود. فراموش نکنیم در حال حاضر ۱۲ تا ۱۳ اسکله در بندر شهید رجایی بندرعباس توسط محمولههای صادراتی معدنی و فلزی اشغال شده است. متأسفانه کشتیهای جدید، مجبورند در قبال ارائه ضمانت نامه بانکی بارگیری کنند، اما وقتیکه این کشتیها بروند، درآمد بنادر بابت عوارض صادراتی بالا قطع میشود و عده زیادی در بنادر کشور به جز معدن دارها بیکار میشوند، حتی کامیون دارها و این موضوع فاجعه است؛ من نمیدانم این موضوع را آقایان میدانند یا نمی دانند؟!
سؤال سوم: چرا بیشتر سرمایهگذاری در ایران روی ایجاد کارخانهها متمرکز است، برخلاف اینکه باید روی بهرهبرداری از معادن باشد؟
پاسخ دکتر جعفری تهرانی:
در کشور ما آنقدری که در قسمت نورد حتی در بخش پاییندستی سرمایهگذاری شده است در سایر بخشها سرمایهگذاری نشده است. بهخصوص در استان های آذربایجان بیشترین تولید بخش خصوصی را داریم. ما ایرانیها و البته اکثر انسانها وقتی یکچیزی ارزان میشود نمیخریم ولی وقتیکه چیزی گران میشود، شروع به خرید کردن آن میکنیم. در واقع اینطور سرمایهگذاریها بهاینعلت ایجاد میشود که عدهای متوجه میشوند که در افق ۱۴۰۴ قرار است ۵۰ میلیون تن ظرفیت فولاد باشد و با این ظرفیت فولاد برای مثال 2 میلیون تن گندله یا به فرض 10 تا 15 میلیون تن کنسانتره کسری است؛ لذا سرمایهگذاران سراغ این بخشها میروند و جالب اینجاست سرمایهگذاری در بخش کارخانهها زودبازده تر است.
در مجموع این موضوع به دیر بازده بودن فعالیتهای معدنی برمیگردد، از طرفی دولت میتواند با وضع قوانین، جوایز صادراتی و معافیتهای مالیاتی، شرکتها و حتی کارخانهها را تشویق به سرمایهگذاری در حوزه اکتشاف کند.
سؤال چهارم: علت افت قیمت لیتیوم در چند ماه اخیر چیست با وجود اینکه موضوع استفاده از باتری روند صعودی دارد و لیتیوم از عناصر اصلی مورداستفاده در باتری است؟
پاسخ دکتر جعفری تهرانی:
من با صراحت بگویم که اطلاعات کافی در مورد لیتیوم ندارم ولی تا جایی که میدانم بازار باتری در دست چند کشور و چند شرکت در جهان است؛ از جمله شرکت چینی CATL بزرگترین باتریساز دنیا است و حتی برای شرکت تسلا باطری میسازد و این شرکت در مناطق مختلف دنیا کارخانه دارد. همانطور که اشاره شد سال ۲۰۲۳ برای کلیه فلزات پایه و اساسی بهجز مس، فولاد و سنگآهن سال بدی بود، بااینوجود افت قیمت لیتیوم بر اساس سیاستگذاری غولهای دنیا است که در صنعت خودرو فعالیت دارند.
در پایان باید بگویم عربستان سرمایهگذاری جدیدی در صنعت خودروسازی الکتریکی انجام داده است. گرانترین اتومبیل الکتریکی دنیا لوسید است که ۵۰ درصد مالکیت آن به صندوق سرمایهگذاری عربستان تعلق دارد و ۵۰ درصد دیگر آن مالکیت آمریکایی دارد که آن را هم قرار شده است که عربستان خریداری و کارخانه جدیدی هم در جده تأسیس نماید. اما همچنان عربستان سعودی جسارت ورود به بازار لیتیوم و تولیدات آن را پیدا نکرده و معتقد است که باید لیتیوم و باتریها را از بزرگان این صنعت که چینیها هستند، خریداری کند.